به گزارش
خبرگزاري صدا وسيما، همدان را همه با تاریخ پر فراز و نشیبش میشناسند. مهد تمدنهای بزرگ و مرکز حکومت آریاییها. همدان را با عمر ۳ هزار سالهاش میشناسند؛ با کوه سر به فلک کشیده "الوند" و با ابنیه و آثار تاریخی فراوان و طبیعت روحنواز.
اما در کنار همه این زیبایی و قدمت و کهنسالی، همدان مهد پرورش مردان بزرگی است که استواری را از کوه آموختند و در زلال مکتب امام روحالله، غبار از جان گرفتند.
شهدای بزرگی، چون سردار سرلشکر شهید حاج حسین همدانی که خورشید تابناک روزهای سخت جنگ بود و لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع) به همت او شکل گرفت. لشکری که گردانهایش را به نام شهدای کربلا نامگذاری کردند و رسم وفا به عهد و ایستادگی پی حرف امام برای تحقق ارزشها را از مکتب سیدالشهدا (ع) آموختند.
این لشکر از مهمترینترین یگانهای سپاه در دوران دفاع مقدس به شمار میرود. یگانی که در برهههای حساسی ایفای نقش کرد و حماسههای ماندگاری را به یادگار گذاشت.
یگانی با فرماندهان شجاع و استوار که در دفاع از وطن خوش درخشیدند و امروز نامشان در صحیفه زرین دفاع مقدس ثبت شده است.
استوار مردانی که ۱۳ نفرشان مفتخر به دریافت درجه "سرتیپ تمام" از طرف مقام معظم رهبری شده و در این مجال معرفی میشوند:
تقی بهمنی، اسطوره مواسات و کمک مؤمنانهمتولد ۱۳۳۵ بود در همدان. برای خانواده عصای دست بود؛ روزها کار میکرد و شبها درس میخواند. ابتدا عضو سپاه دانش بود و بعدها معلم شد. مبارزه را در پاوه آغاز کرد، اما جنگ برای او مدرسه تازهای بود؛ فرمانده عملیات شد و در خطرات و سختیها، همیشه پیشقدم بود.
فرمانده بود، اما سادهترین غذا را میخورد و بیشترش را به رزمندهها میداد تا جایی که گاه با یک دانه خرما سر میکرد. از جبهه برای خودش چیزی نیاورد؛ همه داشتهاش همان حقوق معلمی بود که آن را هم صرف بچه یتیمها و دانش آموزان روستایی کرد؛ در روزهای تلخ جنگ که هوا بس ناجوانمردانه سرد بود؛ دستان با سخاوت «تقی» برای همه گرمابخش بود.
پولهایش هربار قسمت یکی بود؛ ساخت خانه، کشت زمین، خرج خانه، مسجد و هر جای دیگری که نیاز بود؛ صدقه یا قرضالحسنه؛ برای او فرقی نمیکرد که دل از مال دنیا بریده بود. معلمی میکرد؛ روستایی محروم در اسدآباد؛ مادرش میگوید: «شبهای جمعه بچهها را به خانه میآورد؛ حمام میکرد؛ برایشان غذا میپخت و میوه میخرید. میگفت: اینها فقیرند؛ چیزی برای خوردن ندارند؛ حتی برایشان کت و شلوار میخرید».
تنها برای بچهها معلمی نمیکرد که روستا مدرسهاش بود. از کودکی بزرگ بود؛ نمازش به جا؛ ادب و احترامش سر جای خود و اخلاقی حسنه داشت.
شهید که شد؛ «منوّر تپه» غرق ماتم شد؛ نام روستا را به درخواست اهالی «شهید بهمنی» گذاشتند. برای «تقی» جبهه همه چیز بود؛ همه عشق و مرید و مرادش؛ خودش را در لابلای خاکریزها جستجو میکرد و کف سنگرها؛ واکس که میزد میگفت: «قربه الی الله»؛ همه کارهایش برای رضای خدا بود.
۲۵ ساله بود که به شهادت رسید؛ دهم اردیبهشت ۱۳۶۰ بر اثر اصابت ترکش خمپاره در جبهه غرب؛ با همان یک دست لباس سربازی! با همه بلندآوازگی، گمنام بود و وقتی پر کشید؛ خانواده فهمیدند که فرمانده بوده است. شهید بهمنی در زمان شهادت، فرمانده محور عملیاتی لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع) بود.
علیرضا حاجی بابایی، معلم مدرسه عشقعلیرضا حاجی بابایی متولد ۱۳۳۵ بود در مریانج و از جوانی با مبارزات انقلابی همراه شد. معلم بود و درس عشق میداد در "حبشی"، روستایی محروم در اسدآباد. جنگ که شروع شد به عضویت سپاه درآمد.
سراسر وجودش غرق در اخلاص و تواضع و ادب بود. مردی که مخلصانه پای در مسیر گذاشت و به جبران خدمت برای مردم، اجر و مزدی برای خود نخواست؛ و صد افسوس حالا نیست تا ببیند که کبر و غرور با برخی چه میکند و بازار خودنمایی چقدر داغ است که حتی یاد و نام شهدا هم در آن معامله میشود.
معلم محبوب سنگر جبهه در عملیاتهای متعدد شرکت کرد تا اینکه ۲۳ رمضان ۱۳۶۱ در عملیات رمضان پس از نبردی سخت در بیابان کوشک به شهادت رسید.
حبیبالله مظاهری، سردار بینشان کوشکدوم خرداد ۱۳۴۱ متولد شد. از همان کودکی، آثار هوش سرشار در او دیده میشد. نوجوانی را با مبارزت انقلابی سپری کرد و با اینکه دانشآموز دبیرستانی بود در برابر گروههای انحرافی ایستاد.
با آغاز جنگ تحمیلی به یاری امام (ره) شتافت و در خط مقدم نبرد قرار گرفت. مدتی از حضورش در جبهه نگذشته بود که به فرماندهی گردان مسلم بن عقیل (س) لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) منصوب شد.
برای آزادسازی خرمشهر در عملیات بیت المقدس، زحمت بسیار کشید. گردان تحت امر او برای فتح بخشی از ارتفاعات حساس و مهم منطقه دهلران تا آنجا مقاومت کرد که پای بیشتر آنها در سه ردیف میدان مین از دهانه پوتین قطع شد.
با اینکه حبیب، جوان بود، اما حاج احمد متوسلیان به او اعتماد داشت و در آزادسازی خرمشهر، چشم امیدش به او بود. گردان مسلم بن عقیل (ع)، نخستین گردانی بود که در مرحله اول عملیات بیتالمقدس از پشت به گردان تانکهای زرهی دشمن حمله کرد و موفق شد آنها را شکست دهد.
حبیب در خرمشهر، رزم جانانهای از خود به یادگار گذاشت و زخمی شد، اما یک ماه بعد در "رمضان" به شهادت رسید.
تابستان بود و گرمای بالای ۵۰ درجه بیابان "کوشک" با عطش ماه رمضان درآمیخته بود. عملیات سختی بود. برای بچههای همدان، تحمل این همه گرما کار آسانی نبود.
با رمز "یا صاحب الزمان (عج) " به خط زدند؛ شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان. رزمی عجیب در بیابان «کوشک» و غرب جاده اهواز ـ خرمشهر. بچههای همدان و تیپ «ثارالله» به فرماندهی حاج قاسم سلیمانی.
رزم سختی بود و سپاه انصار در این نبرد، شهدای بسیاری را از دست داد. ستارگان سرخی که نام حبیب در بینشان میدرخشد.
فرمانده ۲۰ ساله لشکرانصار ۲۳ تیر ۱۳۶۱ در عملیات در رمضان به دیدار معبود شتافت و پیکر مطهرش تاکنون رجعت نکرده است.
حالا همه سر مزارش فاتحه میخوانند. مزاری خالی در گلزار شهدای شهر مریانج و کنار یار و همراه و همرزم همیشگیاش علیرضا.
حبیبالله مظاهری هنگام شهادت، فرمانده محور عملیاتی لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع) استان همدان بود و در سال ۹۵ به عنوان "شهید شاخص شهرستان همدان" معرفی شد.
حسن صوفی، نمونه تفکر عمیقسوم آذر ۱۳۴۱ در همدان متولد شد. حسن خلق با نام زیبایش عجین بود. ادب و تفکر عمیق، ویژگی ذاتیاش بود و برای همه کارها حتی کارهای پیش پا افتاده برنامهریزی میکرد.
در نوجوانی به صف مبارزان انقلابی پیوست و با تشکیل سپاه پاسداران عضو این مجموعه شد. پس از گذراندن دورههای آموزشی تخصصی در کرمانشاه اعزام شد. به دلیل توانایی بالا در برنامهریزی، نظم و کاردانی به عنوان "ارزیاب پادگان شهدای کرمانشاه" انتخاب و پس از مدتی هم مسئول واحد ارزشیابی این مرکز آموزشی شد.
توانایی بالای حسن صوفی در کارها سبب شد تا به درخواست مسئولان سپاه منطقه ۷ مسئولیت اداری و سازماندهی تیپ ویژه شهدا را برعهده گیرد و پس از ساماندهی تیپ ویژه شهدا با سمت مسئول اداری سپاه پاسداران اهمدان به زادگاه خود بازگشت.
طرحهای خلاقانه و ایجاد بخشهای متنوع، رهاورد حضور او در سپاه استان بود تا اینکه یک سال بعد به فرماندهی بسیج همدان منصوب شد. بارها در مناطق جنگی حضور یافت و مجاهدت کرد. دربندیخان عراق، والفجر ۲، والفجر ۵ و میمک، صحنه حضور مؤثر صوفی بود.
او که جاودانگی را در بریدن از تعلقات دنیایی و نیستی در این جهان جست و جو میکرد؛ ۲۶ اسفند ۱۳۶۳ زمانی که رزمندگان قصد داشتند؛ عملیات بدر را در جبهه جنوب انجام دهند به مقابله با تانکهای دشمن که قصد پاتک به نیروها را داشتند؛ برخاست و پس از ۱۹ ساعت درگیری در شرق دجله به آرزوی خود رسید.
حسن صوفی در زمان شهادت، فرمانده بسیج همدان و قائم مقام فرماندهی لشکر حضرت حجت (عج) بود و در سال ۹۲ به عنوان "شهید شاخص" استان معرفی شد.
حسن ترک، یوسف لشکر انصارزیباییاش مثال زدنی است. یوسف لشکر انصار و ماه شبهای تاریک جبهه. ۱۳۴۱ در تهران متولد شد و از ۳ سالگی به همراه خانواده به همدان مهاجرت کرد.
توانایی و شایستگی او در عملیات فتحالمبین سبب شد تا در عملیات مسلم بن عقیل (ع) فرماندهی گردان کمیل به او واگذار شود. در والفجر مقدماتی و والفجر ۱ دستیار محور، در والفجر ۴ مسئولیت تیپ عمار و در چنگوله مسئول محور عملیات بود.
او کلید همه مصائب و مشکلات را در ذکر خدا و هدیۀ صلوات به محمد و آل محمد (ص) میدانست و بر توجه به تربیت آیندهسازان انقلاب تأکید داشت.
شهید حسن ترک ۲ اسفند ۱۳۶۴ پس از سالها مجاهدت با سمت مسئولیت طرح و عملیات تیپ انصار همدان در عملیات والفجر ۸ و منطقه فاو به شهادت رسید.
این شهید بزرگوار که از فرماندهان شجاع دوران دفاع مقدس بود و تدابیر عملیاتی ویژهای داشت در سال ۹۴ به عنوان "شهید شاخص استان" معرفی شد.
محسن عینعلی، سرداری که همیشه لباسهایش وصلهدار بوددوازدهم شهریور ۱۳۴۱ در روستای "قلعه آقابیگ" تویسرکان متولد شد. کمک به محرومان و نیازمندان و احترام به پدر و مادر از وِژگیهای بارز او بود.
به کمک دوستانش، کتابخانه بزرگی در روستا ایجاد کرد و برای ساخت مسجد، ایجاد شبکه تلفن و خدمات دیگر برای مردم زادگاهش قدمهای بزرگی برداشت.
با آغاز جنگ تحمیلی عضو سپاه شد و پس از گذراندن دورههای آموزش نظامی، مدتی در واحد مخابرات سپاه این شهر مشغول به خدمت شد.
مدتی بعد به عنوان "فرمانده" تعدادی از نیروها به جبهه مهران اعزام شده و سپس معاون فرمانده سپاه تویسرکان شد.
او که به حضور در جبهه نبرد بیشتر از مسئولیت اداری علاقه داشت با اصرار فراوان توانست دوباره راهی منطقه عملیاتی شود.
محسن عینعلی در جبهه، فرماندهی گردان ۱۵۳ حضرت قاسم بن لحسن (ع) لشکر انصار را به او سپردند. او که در عملیاتهای متعدد نقشآفرینی کرد؛ حقوقش را صرف محرومان میکرد.
از نظر ویژگیهای اخلاقی، چون احترام و ادب برجسته بود و روزهایی که از جبهه به مرخصی میآمد به همراه دوستانش در برداشت گندم به کشاورزان کمک میکرد.
مدتی رئیس انجمن روستا شد. شجاع و صادق بود. هرگز لباس نو نمیپوشید و همیشه لباسهایش وصلهدار بود. محسن عینعلی پس از ماهها مجاهدت ۲۷ اردیبهشت ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی جزیره مجنون به شهادت رسید.
او هنگام شهادت فرمانده محور عملیاتی لشکر انصار استان همدان بود و ابه عنوان "شهید شاخص" شهرستان تویسرکان در سال ۹۹ معرفی شده است.
رضا شکری پور، فرماندهی که گردنه احد را برای اسلام حفظ کردمتولد اسفند ۱۳۳۵ بود در همدان. از کودکی شیفته اهل بیت (ع) و روضه بود که مادر برایش نذر کرده بود و عاشق و شیدای حضرت سیدالشهدا (ع) بود.
در کنار تحصیل به ورزش علاقه وافری داشت و در چند مسابقه موفق به کسب مدال در رشته دوو میدانی شد. دوران جوانیاش با روزهای باشکوه پیروزی انقلاب اسلامی همراه بود؛ مدتی در تهران به کار نصب شوفاژ مشغول شد، اما سال ۵۸ به همدان بازگشت و در کار پخش روغن با بنیاد مستضعفان همکاری کرد.
رضا شکری پوره حالا از فعالان فرهنگی همدان محسوب میشد با همراهی شهید «احسان تقی پور» پایگاه مقاومت بسیج ناحیه ۱۴ محله «چمن چوپانها» را در همدان راهاندازی کرد.
در مرداد ۱۳۶۰ به خدمت سپاه در آمد و در دوره آموزشی، چنان مهارتی از خود نشان داد که به عنوان "فرمانده گردان" و سپس "فرمانده پادگان آموزشی" منصوب شد.
چندباری برای پاکسازی کردستان از ضد انقلاب با تیپ شهدا همراه شد و مدتی هم فرمانده پادگان آموزشی قدس همدان بود، اما علاقه به حضور در یگان رزمی، او را به تیپ انصارالحسین (ع) کشاند.
رضا شکری پور در عملیات والفجر ۵ با سمت فرماندهی گردان ۱۵۱ مسلم ابن عقیل (ع) با همراهی سایر رزمندگان، چون شهید «رضا محرمی»، چنان شجاعتی از خود نشان داد که مایه افتخار همگان شده و به عنوان "معاون ستاد تیپ" منصوب شد.
او در محورهای عملیاتی "میمک" و "سومار" حضوری به یادماندنی داشت و فرمانده گردان ۱۵۴ حضرت علی اکبر (ع) شد.
شهید شکری پور در عملیات والفجر ۸ کار بزرگی انجام داد و در شرایط سخت با مدیریت نیروها توانست از پیشروی دشمن در جاده "ام القصر" جلوگیری کرده و نگذارد که "فاو" سقوط کند. کاری که محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران از آن تقدیر کرد و گفت: «گردان ۱۵۴ گردنه احد را برای اسلام حفظ کرد».
رضا که دوست عزیزش، «حسن ترک» را در این عملیات از دست داده بود؛ خود به شدت مجروح شده و با اصرار زیاد، او را به پشت جبهه منتقل کردند.
مدتها در آبادان و تهران بستری بود تا اینکه ۲۸ اسفند ۱۳۶۴ به همدان منتقل شد و پس از بهبودی نسبی در خرداد ۶۵ به یگان رزمیاش در خرمشهر رفته و به دلیل تجاوز دشمن به بخشی از جزیره مجنون به انجا رفت.
رضا شکری پور پس از بازپسگیری خاکریزها از دشمن ۲۸ خرداد ۱۳۶۵ در جزیره مجنون به شهادت رسید. او هنگام شهادت فرمانده محور عملیاتی لشکر انصار بود و در سال ۹۳ به عنوان "شهید شاخص" در تیپ ۳۲ انصارالحسین (ع) معرفی شد.
حسینعلی نوری، فرماندهی شایسته و کارآمدنهم آبان ۱۳۴۲ در روستای "داق داق" آباد کبودرآهنگ متولد شد. سختی زندگی و مشکلات مال فرصتت نداد تا بیشتر از دوره ابتدایی درس بخواند، اما در جوانی از مبارزان انقلابی بود.
او که با آغاز جنگ تحمیلی، عضو سپاه شده بود از فرماندهان لایق و کارآمد دوران دفاع مقدس به شمار میرفت و در عملیاتهای متعدد نقشآفرینی کرد.
حسینعلی نوری ۳۰ دی ۱۳۶۵ به عنوان "فرمانده اطلاعات، عملیات لشکر ویژه شهدا" در عملیات کربلای ۵ و منطقه عملیاتی شلمچه به شهادت رسید.
ناصر قاسمی، فرماندهی که با خون وضو ساختناصر قاسمی متولد یکم شهریور ۱۳۳۷ بود در همدان. از جوانی شیفته دیدار با امام (ره) بود؛ آنقدر که وقتی امام از پاریس به تهران آمد؛ ۳ روز در تهران گرسنه ماند تا امام را ببیند، اما موفق نشد.
با تشکیل بسیج عضو این مجموعه شده و پس از مدتی به دلیل لیاقت و کارایی به عنوان "مسئول بسیج همدان" انتخاب شد.
مدتی بعد عضو سپاه شده و با وجود مشغله کاری و برعهده داشتن مسئولیت ستاد لشکر ۳۲ انصار، مدام در جبهه نبرد بود.
به دستگیری از محرومان و همسایگان توجه ویژه داشت و نفت و مواد غذایی منزلش را به آنها میداد تا روزهای سخت جنگ را با رنج کمتری سپری کنند.
خانوادهاش نمیدانستند چه مسئولیتی دارد و همیشه خود را "جاروکش سپاه" معرفی میکرد. در عملیاتهای متعدد حضور یافت و دلاورانه مجاهدت کرد.
ناصر قاسمی یکم بهمن ۶۵ در منطقه عملیاتی کربلای ۵ هنگامی که برای خواندن نماز آماده شده بود بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.
او هنگام شهادت، فرمانده محور عملیاتی لشکر انصار بود و در سال ۹۴ هم به عنوان "شهید شاخص شهرستان همدان" معرفی شد.
ستار ابراهیمی، قهرمان لشکر انصارسال ۱۳۳۵ در یکی از روستاهای قایش رزن متولد شد. به دلیل شرایط زندگی، ناچار به ترک تحصیل شده و از سالگی در تهرات کارگری کرد تا به خانواده کمک کند.
در ۲۰ سالگی به خدمت سربازی رفت و در پایگاه هوایی شهید نوژه (شاهرخی سابق) توانست تا پایان دوره راهنمایی ادامه تحصیل دهد.
در سال ۱۳۵۷ ازدواج کرد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کمیته انقلاب رزن مشغول به خدمت شد. با تشکیل سپاه به این نهاد پیوست و در مقابله با ضد انقلاب، حضور فعالی داشت. سال ۱۳۶۰ وقتی یکی از عناصر گروهکهای ضد انقلاب را به دادگاه منتقل میکرد براثر انفجار نارنجکی که همراه آن فرد بود به شدت مجروح شد و دوستش "احمد مسگریان" هم به شهادت رسید.
شهید ابراهیمی مدتی پس از بهبودی دوباره به فعالیت خود ادامه داد و با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه نبرد شتافت. در دوران جنگ تحمیلی به جبهه نبرد شتافت و در بازپس گیری منطقه سرپل ذهاب از دشمن ایفای نقش کرد.
در دوران دفاع مقدس، فرماندهی گردان ۱۵۵ حضرت علی اصغر لشکر انصار همدان به او سپرده شد و در عملیات ۱۱ شهریور، ثارالله، فتح المبین، بیت المقدس، والفجر مقدماتی، رمضان، والفجر ۲، والفجر ۵، میمک، خیبر، والفجر ۸، کربلای ۴ و کربلای ۵ شرکت کرد و بارها مجروح شد.
ستار ابراهیمی سرانجام ۱۲ اسفند ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید. او هنگام شهادت فرمانده محور عملیاتی لشکر انصار بود.
علی چیت سازیان، اعجوبه اطلاعات، عملیات لشکر انصارسال ۱۳۴۱ در همدان متولد شد و از کودکی، جرأت، تیزهوشی و توانایی جسمی بالایی داشت. در نوجوانی عضو بسیج شده و آموزشهای نظامی را در پادگان آموزشی قدس همدان گذراند. هوش و ذکاوت او در کسب فنون نظامی سبب شد تا در مدت کوتاهی به عنوان "فرمانده نیروهای آموزشی" انتخاب شود.
پس از مدتی، فرمانده مرکز آموزش نظامی شد و چندین هزار نفر را آموزش داد. در دوران دفاع مقدس با پذیرش مسئولیت آموزش جنگهای کوهستانی به منطقه عملیاتی رفت و در عملیات مسلم بن عقیل (ع) با اینکه تنها ۱۷ سال داشت؛ ۱۴۰ نفر از نیروهای عراقی را اسیر کرد.
شهید چیت سازیان با تشکیل لشکر انصار به عنوان "فرمانده اطلاعات، عملیات" این یگان انتخاب شد و در بیشتر عملیاتهایی که برای مقابله با متجاوزان انجام شد؛ شرکت کرد.
تیز هوشی و قدرت تصمیمگیری فوقالعادهای داشت و وجودش برای لشکر انصار ارزشمند بود.. علی چیت سازیان ۴ آذر ۱۳۶۶ هنگام انجام یک ماموریت گشت شناسایی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
این شهید بزرگوار که از او به "اعجوبه لشکر انصار" یاد میشود در سال ۹۳ به عنوان "شهید شاخص" استان معرفی شد.
حسن تاجوک، رنج کشیده روزهای سخت جنگسال ۱۳۴۰ در ملایر متولد شد. در جوانی به صف مبارزان با ضد انقلاب پیوست و پس از آن به جبهه نبرد. در فروردین ۱۳۶۰ ازدواج کرد، اماس از مدت کوتاهی به جبهه نبرد شتافت.
سال ۶۱ به همراه تعدادی از فرماندهان برای شناسایی منطقهای جدید در سومار حرکت کرد، اما در کمین دشمن گرفتار شده و دوستانش، محمد آل پور حجازی و حسین جعفری به شهادت رسیدند.
رضا مستجیری هم اسیر شده و حسن تاجوک به شدت مجروح میشود و عراقیها به تصور اینکه او هم شهید شده، رهایش میکنند. دو روز بعد جسم مجروح او به وسیله نیروهای خودی به پشت جبهه منتقل میشود.
حسن تاجوک پس از تحمل سالها رنج ناشی از مجروحیت، یکم تیر ۶۷ به شهادت رسید. او در جبهه، فرمانده محور عملیاتی لشکر انصار بود و در سال ۹۴ به عنوان "شهید شاخص" شهرستان ملایر معرفی شد.
سعید اسلامیان، یار دیرین سردار سرلشکر همدانیمتولد دوم اسفند ۱۳۳۸ بود در همدان. محصل دبیرستانی بود که تظاهرات مردمی بر ضد طاغوت آغاز شد و علاقه مندانه به پخش اعلامیههای امام (ره) پرداخت.
او و دو برادرش مسعود و پرویز به صف مبارزان انقلابی پیوستند و بعدها به خط مقدم نبرد. سه دلاور از یک خانواده که همگی به درجه رفیع شهادت دست یافتند.
سعید برای تشکیل سپاه استان همدان تلاش بسیار کرد و یکی از فرماندهان آن شد. او در لشکر ۳۲ انصار، قائم مقام فرماندهی بود و نخستین مأموریتش در "والفجر ۲" و بازپسگیری پادگان "حاج عمران".
در "والفجر ۵"، خیبر و عاشورا هم نقش مهمی داشت و یک سالی هم فرمانده سپاه پاوه و تیپ انصارالرسول (ص) بود.
درخواست لشکر همدان سبب شد تا دوباره به لشکر ۳۲ برگردد و در "کربلای ۴"و "کربلای ۵" ایفای نقش کند.
سعید اسلامیان در کنار سردار همدانی، حضور ماندگاری در جبهه نبرد از خود به یادگار گذاشت، اما جنگ پایان یافته بود و دردی عمیق، وجود او را چنگ میزد. دائم دعا میکرد و از دیگران میخواست که برای شهادتش دعا کنند.
او به دلیل تجربه بالا در جنگ از طرف ستاد فرماندهی کل قوا دعوت به همکاری شد و در کار سازماندهی عملیات این ستاد مشغول خدمت شد، اما تقدیر اینطور رقم خورد تا او خیلی زود به دیدار رفقای روزهای سخت نائل شود.
سعید اسلامیان ۱۷ دی ۱۳۶۷ مصادف با سالروز شهادت حضرت صدیقه طاهره (س)، هنگام انجام مأموریت و بازگشت از مناطق مرزی به تهران به شهادت رسید.
او هنگام شهادت، جانشین مدیریت سازمان معاونت عملیات سپاه بود و در سال ۹۸ به عنوان "شهید شاخص" استان همدان معرفی شد.