به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، خداوند در قرآن میفرماید: ما آنان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت کنند و انجام خیرات، اقامه نماز و دادن زکات را به آنان وحی کردیم و آنان پرستشکنندگان ما بودند.
بر اساس این آیه، شیعه باید سیره امامان را الگوی زندگی خویش قرار دهند؛ زیرا تمسک به سیره اهلبیت، موجب رستگاری و تخلف از سیره ایشان، موجب هلاکت میشود؛ چنانکه در زیات جامعه کبیره میخوانیم: هر که به شما تمسک جست، به رستگاری رسید و هر که به شما پناه آورد، ایمنی یافت. کسی که شما را تصدیق کرد، سالم ماند و هر که متمسک به شما شد، هدایت یافت.
کسی که از شما پیروی کرد، بهشت جای اوست و هر که با شما مخالفت ورزید، آتش جایگاه اوست.
این نوشتار میکوشد برخی از زوایای سیره اجتماعی امام مجتبی علیه السلام را تبیین نماید.
نمودهایی از سیره اجتماعی امام حسن علیه السلام
۱. حفظ کرامت انسانی
کرامت انسانی، یکی از اساسترین ویژگیهای انسان و بیانگر ارزشمندی و والایی ذاتی انسان و برتری او نسبت به موجودات دیگر است؛ چنانکه قرآن میفرماید: به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم و آنان را در خشکى و دریا [بر مرکبها]بر نشاندیم و از چیزهاى پاکیزه به ایشان روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از آفریدههاى خود برترى آشکار دادیم.
علامه طباطبایی؛ در تفسیر این آیه شریفه فرموده است: مراد از آیه، بیان حال جنس بشر است؛ صرفنظر از کرامتهای خاص و فضایل روحی و معنوی که به عدهای اختصاص داده است.
آیتالله جوادی آملی نیز میفرماید: صیانت از کرامت انسانی در اندیشه حقوق اسلامی، کرامت از آن فضایل برجستهای است که خدای سبحان فرشتگان را به این وصف ستود و انسانهای وارسته را به این وصف موصوف کرد.
بر این اساس حفظ کرامت انسانی در آیات قرآن و سیره معصومان: مورد تأکید قرار گرفته و توجه به ارزش ذاتی او از جهت انسان بودن، اهمیت ویژهای داشته و رنگ و نژاد و جنس و زبان و حتی دین افراد، این ارزش را تحت تأثیر قرار نداده است.
این در حالی است که متأسفانه امروزه کرامت و ارزش انسان، مسئلهای است که در برخی جوامع بشری فراموش شده است.
ملتهای استعمارگر برای رسیدن به اهداف استعماری خود، از هیچ ظلم و ستمی نسبت به انسانهای دیگر دریغ نمیکنند. نعمتهایی، چون عقل، حق حیات و استفاده طبیعی از آنچه خداوند مسخر انسان ساخته است، حق مسلم هر انسانی است.
یکی از ویژگیهای اخلاقی امام حسن علیه السلام، ارج نهادن به کرامت انسانی است؛ چنانکه در سیره اجتماعی آن حضرت میتوان اوج اکرام و بزرگداشت مؤمن را مشاهده کرد:
مردی نامهای را به دست امام حسن علیه السلام داد که در آن حاجت خود را نوشته بود. امام علیه السلام بدون اینکه نامه را بخواند، به او فرمود: حاجتت چیست؟. شخصی عرض کرد:ای فرزند رسولخدا! خوب بود نامهاش را میخواندی و میدیدی حاجتش چیست و آنگاه بر طبق حجتش پاسخ میدادی؟. امام علیه السلام فرمود: بیم آن دارم که خدای تعالی تا به این مقدار که من نامهاش را میخوانم، از خواری مقامش مرا مورد مؤاخذه قرار دهد.
در روایت آمده است امام حسن علیه السلام به مسئول اموال خود فرمود: ما مجموعاً چقدر پول داریم و او عرض کرد: دوازده هزار درهم. حضرت به او دستور داد همه را بیاورد. او عرض کرد: این، مخارج سال ماست و چیزی باقی نمیماند. امام علیه السلام فرمود: توکلت به خدا زیاد باشد. او تمام آن اموال را آورد و حضرت همه را به فقیر داد و فرمود: این مال کم را قبول کن و گویا تو چیزی به ما نفروختی و ما هم چیزی از تو نخریدیم آبروی تو کاملاً محفوظ است و این هم مال اندکی بود که ما در بساط داشتیم.
۲. تواضع و فروتنی
یکی از گزارههای اخلاق دینی، تواضع و فروتنی است؛ چنانکه خداوند خطاب به رسول اعظم صلی الله علیه و آله فرموده است: بال [عطوفت]خود را براى مؤمنان فرود آر. تواضع، حالت خشوع و خضوع درونی است که نشانههای آن در رفتار آشکار میشود. تواضع به معنای قرار دادن نفس در مرتبه پایینتر است.
بر این اساس خَفض جَناح، کنایه از فروتنی همراه با محبت است.
یکی از آموزههای اخلاقی امام حسن علیه السلام، فروتنی است؛ چنانکه راوی میگوید:
حسن بن علی علیه السلام بر فقرایی عبور کرد که آنان خردههای نان را بر روی زمین گذاشته بودند و آنها را بر میداشتند و میخوردند.
آنان به آن حضرت عرض کردند:ای فرزند دختر رسولخدا! برای خوردن ناهار جلو بیا.
امام علیه السلام نزد آنان رفت و نشست و فرمود: خداوند افراد متکبر و مغرور را دوست ندارد. سپس همراه آنان شروع به خوردن نمود تا اینکه از خوردن دست کشیدند... سپس آنان را به میهمانی خود دعوت، به آنان غذا و لباس داد.
یکى از بزرگان نقل کردهاند: زمانی یکى از طلاب بیمار شد. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائرى;، دارویش را تهیه کرد و به منزل برد و به خانواده دستور داد که آن را آماده کنند. سپس خودش دارو را به حجره آن طلبه آورد و حتى به خادمش نداد که بیاورد.
نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست
سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش
۳. عفو و صفح
آموزهای دینی گویای جایگاه و اهمیت عفو و بخشش از خطاهای یکدیگر است؛، زیرا برقراری رابطه دوستانه میان همنوعان بدون عفو و گذشت امکان ندارد. از این رو عفو و گذشت از نظر عقل و آموزههای وحیانی، رفتاری ارزشی و هنجاری پسندیده است.
خداوند در آیات متعددی بر اهمیت و ارزشمندی عفو و گذشت تأکید کرده و حتی از صاحبان حق خواسته است که از حق خویش بگذرند و اشتباه دیگران را نادیده بگیرند؛ و نیکى و بدى یکسان نیست؛ به شیوهاى که آن بهتر است، پاسخ گوى.
یکی از ویژگیهای سیره اجتماعی امام حسن علیه السلام، بخشش خطای دیگران است؛ چنانکه وقتی حضرت دید پای گوسفند شکسته است، پرسید: چه کسی شکسته است؟.
غلام حضرت عرض کرد: من شکستم. میخواستم شما را ناراحت کنم. حضرت تبسمی کرد و فرمود: اینها به خاطر این است که تو آزاد نیستی. سپس او را آزاد کرد و هدیه خوبی به او داد.
بر این اساس امام حسن علیه السلام از شیعیان انتظار دارد که نه تنها خطاهای دیگران را به سادگی ببخشند؛ بلکه خطای او را با هدیه جبران کنند؛ زیرا قرآن مردم را افزون بر عفو، به صفح و نادیده گرفتن خطای دیگران سفارش میکند: وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَلا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ؛ و باید که ببخشند و درگذرند.
آیا دوست نمىدارید که خداوند شما را بیامرزد؟. در تفاوت معنایی عفو و صفح گفتهاند که صفح، یک مرتبه برتر و بلیغتر از عفو است؛ زیرا در عفو نکوهش زبانی نفی نشده است، اما در صفح افزون بر بخشش خطا، به خطاکار روی خوش نشان داده میشود و هیچ نوع شماتتی نسبت به او انجام نمیشود؛ چنانکه شهید مطهری؛ مینویسد:
صفح... با عفو تفاوت دارد.
وقتى کسى کار خطایى مىکند، هم استحقاق معاقبه و مجازات دارد و هم استحقاق ملامت.
عفو، گذشت از مجازات است؛ ولى صفح یک درجه بالاتر است. صفح این است که انسان نه تنها آن مجازات معمول را انجام نمىدهد؛ بلکه اصلًا نامش را هم نمىبرد، به روى طرف هم نمىآورد، اسمش را هم نمىبرد و لهذا اولیاءاللَّه همیشه مقامى بالاتر از عفو دارند؛ یعنى عفو آنها بهصورت صفح است.
در دوران زعامت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی؛ در شبی از شبها که ایشان در نجف اشرف نماز مغرب و عشا را به جماعت میخواندند، شخصی بین دو نماز فرزند ایشان را شهید کرد.
وقتی این پیرمرد هفتاد ساله از شهادت فرزندش باخبر شد، بسیار بردباری و صبوری و بزرگواری از خود نشان داد و فرمود: لا حول و لا قوۀ الا بالله و نماز عشا را خواند و قاتل فرزند را هم عفو کرد.
۴. بخشش مالی
بذل و بخشش در راه خدا، یکی از ویژگیهای اخلاقی امام حسن علیه السلام است که زبانزد خاص و عام میباشد تا آنجا که امام علیه السلام به کریم موصوف شد.
البته همه ائمه: کریم بودند، اما کریم بودن امام حسن مجتبی علیه السلام صفات دیگرش را تحتالشعاع قرار داد؛ چنانکه امام علیه السلام در طول عمر خود دو بار اموال خود را در راه خدا تقسیم کردند و سه بار نیز ثروت خود را با فقرا به طور مساوی تقسیم نمود.
در روایتی آمده است: آن حضرت دو بار تمامی دارایی خویش را در راه خدا دادند و سه بار اموال خود را با خدا تقسیم کردند....
نقل شده است امام حسن ۷ سوار اسب زیبایی بود، فردی دست بر سر اسب کشید و گفت: میخواهم صاحب آن باشم. حضرت از اسب پایین آمد و اسب را به او بخشید.
بخشش تنها این نیست که انسان به فقرا کمک مالی کند؛ بلکه گاهی واسطهگری، راهنمایی و وادار کردن دیگران به انفاق، کمتر از خود انفاق ثواب ندارد.
گاهی ائمه: چنین روشی داشتند. روزی فقیری از امام حسن علیه السلام درخواست کمک کرد. اتفاقاً در آن هنگام امام علیه السلام پولی در بساط نداشت و از طرف دیگر از اینکه فرد تهیدستی از در خانهاش نا امید برگردد، ابا داشت؛ از این رو فرمود: آیا حاضری تو را به کاری راهنمایی کنم که به مقصودت برسی؟.
عرض کرد: چه کاری؟. فرمود: امروز دختر خلیفه از دنیا رفته و او عزادار شده و هنوز کسی به او تسلیت نگفته است.
نزد وی برو و با سخنانی که به تو یاد میدهم، به وی تسلیت بگو که از این راه به هدف خود میرسی.
عرض کرد: چگونه تسلیت بگویم؟. فرمود: وقتی نزد خلیفه رسیدی، بگو خدا را سپاس که او را با نشستن تو بر قبرش پوشیده داشت و با نشستنش بر قبرت مورد هتک حرمت قرار نداد؛ یعنی اگر دخترت پیش از تو از دنیا رفته و زیر خاک پنهان شده، در عوض زیر سایه پدر بوده؛ ولی اگر تو پیش از او از دنیا میرفتی، دخترت پس از مرگ تو دربهدر میشد و ممکن بود مورد هتک حرمت واقع شود.
مرد فقیر به این ترتیب عمل کرد.
این جملههای عاطفی در روان خلیفه اثر عمیقی بر جای نهاد و از حزن و اندوه وی کاست و دستور داد جایزهای به مرد فقیر بدهند. آنگاه پرسید: این سخن از آن خودت بود؟. گفت: نه، حسن بن علی علیه السلام آن را به من آموخته است. خلیفه گفت: راست میگویی. او منبع سخنان فصیح و شیرین است. امام حسن علیه السلام سعی میکرد ضمن تشویق دیگران به دستگیری از مستمندان، موارد انفاق را نیز بیان کند؛، زیرا امام علیه السلام با این کار عملاً به نیازمندان میفهماند که جز در موارد خاص تقاضای کمک نکنند؛ زیرا ممکن است این امر موجب تنبلی انسان شود.
روزی عثمان در کنار مسجد نشسته بود، مرد فقیری از او کمک مالی خواست.
عثمان پنج درهم به وی داد. آن فقیر گفت: مرا نزد کسی راهنمایی کن که کمک بیشتری کند. عثمان به امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام اشاره کرد.
وی پیش ایشان رفت و درخواست کمک نمود. امام مجتبی علیه السلام فرمود: درخواست کردن از دیگران جایز نیست، مگر در سه مورد: دیهای به گردن انسان باشد که از پرداخت آن عاجز است یا بدهی و دَینی کمرشکن داشته باشد که توان ادای آن را ندارد و یا فقیر و درمانده گردد و دستش به جایی نرسد. کدام یک از این موارد برای تو پیش آمده است؟.
عرض کرد: اتفاقاً گرفتاری من یکی از همین سه چیز است. آنگاه حضرت پنجاه دینار به وی داد و به پیروی از آن حضرت، امام حسین علیه السلام چهل و نه دینار به وی عطا کردند. فقیر هنگام برگشت از کنار عثمان گذشت، عثمان گفت: چه کردی؟. جواب داد: تو کمک کردی، ولی هیچ نپرسیدی پول را برای چه منظوری میخواهم؟ اما امام حسن در مورد مصرف پول از من سؤال کرد؛ آنگاه پنجاه دینار عطا فرمود. عثمان گفت: این خاندان کانون علم و حکمت و سرچشمه نیکی و فضیلت هستند. نظیر آنها را کی میتوان یافت؟.
۵. رعایت ادب در نشست و برخاست
آداب معاشرت، نمایش از رفتار انسان در روابط اجتماعی و حضور در جمع است. در بسیاری از موقعیتها، رعایت جزییترین مسائل اخلاقی میتواند سبب جلب دیگران شود و محبوبیت اجتماعی انسان را افزایش دهد. بر این اساس یکی از آداب اجتماعی، رعایت حرمت انسان است که در نشست و برخواست و همصحبت شدن با دیگران ظهور میکند؛ یعنی در آموزههای دینی حسن معاشرت تا بدان اندازه گسترده و دقیق است که حتی چگونگی برخورد با یک تازهوارد از مجلس و جا باز کردن برای وی مورد توجه قرار گرفته است.
یکی از آموزههای سیره اجتماعی امام مجتبی علیه السلام، رعایت آداب نشست و برخاست است؛ یعنی امام علیه السلام در جزییترین مسائل مانند نشست و برخاست، آداب اجتماعی را رعایت میکرد تا الگویی برای ما شیعیان باشد. نقل شده است که روزی امام حسن علیه السلام در مکانی نشسته بود و هنگامی که خواست از آنجا برود، فقیری وارد شد.
امام علیه السلام به آن مرد فقیر خوشآمد گفت و با او ملاطفت کرد و سپس به او فرمود:ای مرد! تو وقتی نشستی که ما برای رفتن برخاستیم، آیا اجازه رفتن به من میدهی؟. مرد فقیر عرض کرد: آری،ای پسر رسولخدا.
۶. رعایت حقوق حیوانات
حیوانات، موجودات زندهای هستند که برخی از آنها به انسانها خدمت میکنند. از این رو در آموزههای دینی برای حیوانات حقوق تعریف شده است که از جمله آن، تأمین غذای آنهاست؛ چنانکه پیامبر فرموده است: هیچ جنبندهاى نیست، جز آنکه هر صبح از پروردگار درخواست مىکند: خدایا! صاحبى نیکوکار نصیبم کن که سیر و سیرابم سازد.
امام باقر علیه السلام نیز فرموده است: خداى والا سیراب کردن تشنگان را دوست دارد و کسى که حیوانى تشنهکام یا جز آن را سیراب کند، خدا او را در روزى که سایهاى جز سایه او نیست؛ در سایه عرش خود جاى مىدهد.
بر این اساس امام حسن علیه السلام با حیوانات کریمانه برخورد میکرد؛ چنانکه نجیح میگوید:
حسن بن علی علیه السلام را دیدم که غذا میخورد و سگی کنار اوست.
هر لقمهای که میخورد، لقمهای به سگ میدهد. عرض کردم آیا اجازه میدهی سگ را با سنگ برانم؟ حضرت فرمود: آن سگ را به حال خود واگذار. من از خدا شرم دارم که حیوان دارای روحی به من نگاه کند و من چیزی بخورم و به آن حیوان ندهم.
در روایت دیگری آمده است که روزی امام علیه السلام دید غلامی قُرص نانی در دست داشت، تکهای خود میخورد و تکهای به سگی که پیش رویش بود، میداد.
امام علیه السلام از انگیزهاش پرسید، غلام گفت: از خدا شرم دارم خود بخورم و به آن سگ چیزی ندهم. امام علیه السلام پیش مولای غلام رفت و غلام را با باغی که در آن زندگی میکرد، خرید.
سپس غلام را آزاد کرد و باغ را به او بخشید.
فهرست منابع:حوزه نت